سناریو

در روستایی شمال غربی ایران، غیرت، یک تولیدکننده ساده زغال، پس از فرار پسرش که به زندان محکوم شده، به آذربایجان فرار می کند، وارد یک مارپیچ غم انگیز می شود.

In rural northwest Iran, Gheirat, a modest charcoal producer, is pushed into a tragic spiral after his son, sentenced to jail, evades to Azerbaijan.

داستان دو پیرمرد که یک شب تصمیم جالبی می گیرند و سفری شبانه را در وسط شهر بزرگ آغاز می کنند.

The story of two old men who one night make an interesting decision and begin a night journey in the middle of the big city.

مردی با بی توجهی خود به چشم همسرش آسیب می زند. خانواده و دوستانش به او هشدار می دهند که همسرش برای تلافی در خانه مانده است. سکوت مزمنی بین آنها حاکم است. پس از یک سال در تاریکی، آنها باید به یک شهرک برسند.

A man injures his wife's eye with his negligence. His family and friends warn him that his wife is staying home to retaliate. There is a chronic silence between them. After a year in gloom, they have to come to a settlement.

این درام عاشقانه داستان رویاها و جاه طلبی های نسلی از جوانان ایرانی را روایت می کند که اغلب به سختی به آن چیزها دست می یابند. در این داستان منحصربفرد با موضوعی آشنا، زوج جوانی نقش یک مرد بسیار را بر عهده می گیرند...

This romantic drama tells the story of dreams and ambitions for a generation of young Iranians who often find those things difficult to come by. In this unique tale of a familiar theme, a young couple assume the role of a much wea...

الفت فرزندانش را در سختی بزرگ می کند. او یک دختر و یک پسر به نام یونس دارد که در معدن مس کرمان کار می کند. یک روز در خانه یادداشتی با این ماساژ پیدا می کند: «من و دوستانم به عنوان سرباز وارد جنگ می شویم...

Olfat is raising her children in hardship. She has one daughter and one son called Yonos who works in Kerman copper mine. One day, she finds a note at home with this massage "My friends and I are going to enter the war as soldiers...

دختر جوانی به پدرش خبر می دهد که ربوده شده است و از او می خواهد که پول باج را بیاورد. پدر و برادرانش وحشت زده به دنبال او به تهران می روند. اما آنها نمی دانند که دختر در واقع با پسرش فرار کرده است ...

A young girl informs her father she's been kidnapped and asks him to bring the ransom money. Panicked, her father and brothers go to Tehran to look for her. They are unaware, however, that the girl has in fact eloped with her boyf...