سناریو

پس از نجات شهرش از دست یک قاتل روانی، زندگی وینی کاروترز بسیار شگفت انگیز است. هنگامی که آرزو می کند هرگز به دنیا نمی آمد، خود را در یک جهان موازی کابوس می بیند که بدون او، همه چیز می تواند بسیار زیاد باشد...

After saving her town from a psychotic killer, Winnie Carruthers' life is less than wonderful. When she wishes she'd never been born, she finds herself in a nightmare parallel universe where without her, things could be much, much...

هنگامی که یک برخورد تصادفی با یک خواننده طالع بینی باعث می شود واکرها با تغییر کامل بدن از خواب بیدار شوند، آیا آنها می توانند برای یک ترفیع، مصاحبه دانشگاه، قرارداد رکورد و امتحان فوتبال متحد شوند؟

When a chance encounter with an astrological reader causes the Walkers to wake up to a full body switch, can they unite to land a promotion, college interview, record deal, and soccer tryout?

کارلا در مکزیکی، مکزیک زندگی و کار می کند. وقتی برادرش کشته می شود، مجبور می شود فرار کند. در صحرای امپریال ولی، او اکنون در یک بازی مرگبار بین سیا، خبرچینان دولت و کارتل به دام افتاده است.

Carla lives and works in Mexicali, Mexico. When her brother is killed, she's forced to run. In the desert of Imperial Valley, she's now trapped in a deadly game between the CIA, Government Informants, and the Cartel.

نقشه فرار جسورانه تعدادی از افراد زندانی در طول یک طوفان خطرناک، با حمله گروهی از تمساح‌های گرسنه و ترسناک کاملا به هم می‌ریزد و ....

A daring jail break during a dangerous Louisiana hurricane is interrupted by a horde of large hungry alligators.

امیلی یانگ، یک سالمند، می‌خواهد به عنوان رئیس انجمن خود انتخاب شود. او تنبلی بامزه را قبول می‌کند، و فکر می‌کند که می‌تواند به طلسم جدید تبدیل شود و به او کمک کند تا برنده شود، تا زمانی که یک رشته مرگبار، تنبل را به عنوان مظنون اصلی در این ماجرا دخیل می‌کند...

Emily Young, a senior, wants to be elected as her sorority's president. She adopts a cute sloth, thinking it can become the new mascot and help her win, until a string of fatalities implicate the sloth as the main suspect in the m...

جم استارلینگ 17 ساله با جایگاه خود در جامعه بنیادگرای مسیحی خود مبارزه می کند. اما همه چیز زمانی که کشیش جوان مغناطیسی اوون به کلیسای آنها باز می گردد تغییر می کند.

17-year-old Jem Starling struggles with her place within her Christian fundamentalist community. But everything changes when her magnetic youth pastor Owen returns to their church.