سناریو

منیراتنام که یک فیلمساز مشتاق است از تک هراسی رنج می برد، او برای یک ملاقات روایی به حیدرآباد می آید، وقتی نتوانست قهرمان را ملاقات کند با توجه به اینکه روز بد او بود، سعی می کند دوستش را برای کلیدهای تخت صدا کند، متأسفانه دوستش بیرون خواهد رفت. از شهر. زمانی که او به این فکر می کرد که کجا بماند تا دوستش بیاید، شخصی به نام او به او پناه می دهد... Read all

Maniratnam who is an Aspiring filmmaker Suffers from monophobia,he come out to hyderabad for a narration meet,when he fails to meet up hero considering it was his bad day he tries to call up his friend for flat keys,unfortunately his friend will be out of town. when he was thinking on where to stay till his friend arrives, he will be offered shelter by a person called... Read all

وقتی بچه‌ها شروع به ناپدید شدن می‌کنند، یک نوجوان سرکش در حبس خانگی شروع به مشکوک شدن می‌کند که یک شرور افسانه‌ای، یک بوگیمن معروف به Cucuy، ممکن است مسئول آن باشد.

When children start disappearing, a rebellious teen under house arrest starts to suspect that a legendary evil, a boogeyman known as the Cucuy, might be responsible.

در خلاصه داستان فیلم بدون قرار قبلی آمده است که یاسمین هم سن پسر شش ساله‌اش بود که به آلمان (مونیخ) مهاجرت کرد و حالا با فوت پدرش مجبور می‌شود پس از سی سال به ایران بازگردد.

The plot of the film without prior appointment is that Yasmin was the age of her six-year-old son who immigrated to Germany (Munich) and now, with the death of her father, she is forced to return to Iran after thirty years;

روایتی از زندگی کودکان کار در محله‌های فقیرنشین مناطق پایین شهر تهران و حمایت از دختران مظلوم افغانستان است. فیلم کن پامنار به کارگردانی اشکان درویشی در سال 1400 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور ایران و در ژانر درام و خانوادگی می‌باشد. در این فیلم سیامک صفری، بابک نوری، علیرضا استادی، ندا حسینی، سیروس همتی، مهدی تارخ، فریبا کوثری و حسین شریفی به هنرمندی پرداخته‌اند.

هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند، سعی می کند غارت را به شهر ببرد، سربازان نازی به رهبری یک افسر وحشی اس اس با او می جنگند.

When an ex-soldier who discovers gold in the Lapland wilderness tries to take the loot into the city, Nazi soldiers led by a brutal SS officer battle him.

پیتر کویل که هنوز از دست دادن گامورا به خود می پیچد، تیمش را جمع می کند تا از کیهان و یکی از خودشان دفاع کند - ماموریتی که در صورت عدم موفقیت می تواند به معنای پایان نگهبانان باشد.

Still reeling from the loss of Gamora, Peter Quill rallies his team to defend the universe and one of their own - a mission that could mean the end of the Guardians if not successful.