سناریو

یک مرد میانسال و همسرش که در یک روستا زندگی می کنند و بچه هایشان اکنون ازدواج کرده اند، بچه ای غیر منتظره دارند. این موضوع آنها را در شرمساری و شایعات مردم روستا قرار داد و تصمیم گرفتند آن را به عنوان یک راز مخفی نگه دارند.

A middle aged man and his wife who are living in a village and their kids are now married have an unexpected baby. This put them in an embarrassment and rumors of the people of the village so they decide to keep it as a secret.

پس از تعقیب زولتارد شرور از طریق یک کرم چاله، 3 بیگانه خود را در مغز نورمن 16 ساله می بینند.

After chasing the evil Zolthard through a wormhole, 3 aliens find themselves stranded in the brain of 16-year old Norman.

یک افسر پلیس راست قامت، برای بررسی پرونده یکی از افسران گمشده به آتانی منتقل می شود. در حین کار بر روی این پرونده، زوج جوانی توسط یکی از زیردستانش به ایستگاه آورده و به آنها مشکوک به بازی ناپسند می شوند.

An upright police officer, is transferred to Athani to investigate a case of a fellow missing officer. While working on the case, a young couple is brought to the station by one of his subordinates suspecting them of foul play.

چگونه سه زن جوان بی دغدغه آرزو دارند به هر قیمتی از روزهای خود در تهران لذت ببرند؟ تحقق چنین رویایی بدون زحمت چقدر ممکن است؟ این یک رویا نیست، این سبک زندگی آنهاست.

How come three young carefree women wish to enjoy their days in Tehran at any cost?. How possible is to realize such dream effortlessly? This is not a dream, this is their life style.

با هر سلاحی که در دست دارند، Expendables آخرین خط دفاعی جهان و تیمی هستند که وقتی همه گزینه‌های دیگر از میز خارج می‌شوند، فراخوانی می‌شوند.

Armed with every weapon they can get their hands on, the Expendables are the world's last line of defense and the team that gets called when all other options are off the table.